- چپ شدن
- واژگون و منحرف گشتن
معنی چپ شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- چپ شدن
- چپه شدن، واژگون شدن، احول شدن
کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
- چپ شدن ((چَ شُ دَ))
- منحرف شدن، واژگون گردیدن، طرف دار سیاست دست چپی شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برگشتن اتومبیل و مانند آن بیک سمت واژگون شدن
به راه چپ رفتن، به سمت چپ رفتن
چپه کردن، واژگون شدن، وارون شدن
کنایه از خوابیدن
کنایه از خوابیدن
ذوب شدن
خارج شدن
کافی شدن، اکتفاء
مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
کنایه از شرمنده شدن
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
آهسته از جائی بیرون رفتن و ناپدید شدن آهسته از جایی بیرون رفتن بدون آنکه دیگران متوجه شوند غایب شدن جیم شدن
شفا یافتن، نیکو شدن
بالا رفتن بجای مرتفع رفتن
پذیرفته نشدن، گذشتن عبور کردن گذشتن، پذیرفته نشدن، مردود شدن رفوزه شدن (در امتحان)
متبلور شدن آن، رست شدن
کثیف، ناپاک شدن
دست زدن، کف زدن
چپانیدن
فریب دادن فریفتن، ترک کردن واگذاشتن
به کار آمدن با دست چپ عادت داشتن
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
سیلی زدن
سخت و صلب و ستبر گشتن
ظاهر شدن روشن گشتن منکشف گشتن
آب شدن
خفه شدن انخناق
بریده شدن، رگ عرقوب است یا چهارپای دیگر قلم شدن: گرصد هزار سر بودت همچو بیدبن ور صد هزار دل بودت همچو کو کنار. پی گردد آن همه سر همچون سرقلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار. (حسن غزنوی)
خم شدن، دولا شدن
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
فرا رسیدن شب
چاک شدن دو نیم شدن